۱۳۹۶ فروردین ۳۰, چهارشنبه

دروغی به نام انتخابات در جامعۀ دینی

در جامعۀ عقب ماندۀ اسلامی که درواقع اجتماعی است گله وار که توسط مراجع و رهبران مذهبی درمقام چوپان کنترل می شود، به دلیل اینکه اعضاء فاقد فردیت و هویت فردی می باشند، هرگونه حرکت جمعی و رفتار گروهی واکنشی است غیرارادی و بی اختیار و هیچ تصمیمی از سوی افراد هرگز اندیشیده و بررسی و تحلیل نمی شود؛ بلکه فقط و فقط مرجع دینی است که هم تصمیم ساز و هم تصمیم گیرنده است. اساساً انسان در جامعۀ اسلامی درمقامی نیست که بیاندیشد. حتا مرجع دینی، تنها و فقط کلام مقدس و امرالهی را متحقق کرده و به منصه ظهور می رساند. درجامعۀ اسلامی به هر امری از دریچۀ حرام و حلال شرعی نگریسته می شود و ازهیچکس توقع پرسش و خردورزی و جستجوگری و سنجشمداری و در نهایت اظهارنظر و ابرازوجود نیست و انتظار نمی رود جز از بابت تکالیف شرعی و عمل به واجبات و پرهیز از محرمات، دلمشغولی و ذهن مشغولی دیگری داشته باشد. در جامعۀ اسلامی سرنوشت مسلمان و مؤمن را مشیت الهی رقم می زند نه تصمیم و اراده و انتخاب خود فرد. مسبب‌الاسباب اوست! «أباالله ان يجری الامور للمؤمن من حيث يحتسب» يعنی خدا ابا دارد از اينکه از راهی که ما درست می کنيم ‌روزی ما برسد. امام جعفر صادق می گوید:"هر کسی که به غير خدا اميدی پيدا کند، اميدش نااميد خواهد شد. خدا هم قسم خورده که اميدش را نااميد می ‌کنم."
جامعه ای که در آن انسان حق انتخاب داشته باشد آن جامعه، جامعۀ دینی نیست، جامعۀ اسلامی نیست، بلکه جامعۀ انسانی است، جامعۀ مدنی است. آنجا دارالحرب است. جایی است که انسان در برابر خداوند می ایستد و ادعای قدرت و دانش و اراده و اختیار و انتخاب می کند. در جامعۀ مدنی انسان در مقام شهروند، نسبت به خداوند و هر مرجع بیرونی خود را بی نیاز دانسته و اعلام خودمختاری و استقلال می کند.

انتخابات و مشارکت در تعیین سرنوشت خود، امری مدرن و از ملزومات جامعۀ مدنی است. در صورتیکه جامعۀ ایران از دیرباز تاکنون همچنان جامعه ای سنتی و مذهبی بوده و تا فراروییدن به جامعۀ مدنی که بر محور آگاهی و تکلیف و مسئولیت اجتماعی یکایک اعضاء و بر پایه قرارداداجتماعی شکل می یابد، کماکان فاصله دارد. به همین دلیل است که برگزاری انتخابات ها و رأی گیری های بیشمار طی یکصدسال گذشته و کلاً مقوله و موضوع انتخاب و انتخابات از سوی عموم ملت، هرگز به منزلۀ حق تعیین سرنوشت و اساس و بنیاد حاکمیت و تسلط انسان بر زندگی و حیات و هستی فردی و اجتماعی خویش نگریسته نشده و نهادینه و درونی روان فرد و روان جامعه نگردیده است.
زمانی «عمر شریف» هنرپیشه مصری گفته بود رأی عربها هیچ ارزشی ندارد و من می توانم به هر میزان که بخواهید هر رأی را به بهای ناچیز پنج دلار بخرم! 
بر این قیاس می توان گفت تجربۀ سالیان نشان داده است که رأی هر ایرانی ولی دو دلار بیشتر نمی ارزد. به قیمت یک پرس چلوقیمه یا چلوکوبیده که نامزدهای انتخاباتی خرج مردم «گرسنه چشم» می کنند و رأی می آورند.
ارزش و اهمیت رأی و حق انتخاب نزد مردم مسلمان اصلاً شناخته شده نیست. زیرا در چارچوب تفکر مذهبی بخصوص اسلامی و در برابر کلام و امر و حکم و فرمان الهی، هر چقدر گوسفند صاحب رأی و نظر و فکر و حقوق و هویت و فردیت است، مؤمن هم دارای این ویژگی هاست. به همین دلیل در برابر یک وعده غذا به آسانی آینده و سرنوشت خودش را و فرزندان و همسایه و هم میهن خود را به ثمن بخس می فروشد.

انتخابات نه فقط در جمهوری اسلامی، بلکه پیش از آن و در دوران پهلوی و نیز در چند انتخابات دورۀ کوتاه مشروطیت، از بنیاد نمایشی سیاسی و دروغی بزرگ بوده است. این دروغ را هم حکومت ها و قدرت ها بافته و گفته و تبلیغ کرده اند و هم یکایک مردم به خودشان بازگفته و تکرار کرده و باور داشته اند. انتخابات در جامعۀ اسلامی، یعنی جامعۀ ای زیر خط جهل، در حقیقت ادا و اطوار و تقلیدی است مبتذل و ناشیانه از جوامع متمدن و رشدیافتۀ اروپایی. 
فکر انتخابات به مانند بسیاری ارزش ها و مؤلفه ها و مبانی مدرن از عصر مشروطه در میان قلیلی تحصیلکرده و روشنفکر رواج پیدا کرد و همچون بزک و دوزک پیرزالی زشت، دلخوشی گروهی بود که تلاش فراوانی می کردند تا چهرۀ جامعه ای واپس مانده و مذهبی، متشکل از جماعتی مسلمان دینباره و بیمار که دچار فساد خِرد و فلج ذهنی اند و راه ها و ریه های تنفسشان توسط روحانیت شرور و تبهکار شیعه مسدود شده است قابل تحمل گردد.

 انتخابات آزاد به منزلۀ یکی از چهار رکن دموکراسی اما در جمهوری اسلامی به فاز جدیدی ورود پیدا کرد و کاملاً تبدیل شد به مضحکه و معرکه و نمایشی شرم آور و ابزاری برای فریب توده های ناآگاه. در تمام انتخابات هایی که در جمهوری اسلامی برگزار شده، بدون استثناء ملت ایران علیه خود و درضدیت با حق انتخاب و آزادی و به جهت سلب اراده و اختیار و سلب حق حاکمیت بر سرنوشت خود رأی داده و ناآگاهانه پافشاری کرده است. در همۀ انتخابات های جمهوری اسلامی اعم از انتخابات مجلس نمایندگان و شوراها و ریاست جمهوری و مجلس خبرگان، مردم ایران منطقاً و از نظر عقلی بطور کاملاً متناقض، مکرراً به تعدادی آخوند و آیت الله یعنی به دشمنان الهی آزادی، به دشمنان حرفه ای و سوگندخوردۀ حقوق بشر که رسماً لباس کلاهبردارها یعنی عبا و عمامه پوشیده اند رأی داده و آنان را جهت سلطه بر هست و نیست خود انتخاب کرده اند. شیادانی را بر زندگی خود مسلط کرده اند که از صبح تا شب مشغول حیله گری و دسیسه چینی برای فلج و فشل کردن انسانند و برای متوقف کردن انسان از هرگونه رشد و پیشرفت و تحول و تکامل بی وقفه تلاش می کنند.
این بی خبری و ناآگاهی را هنگامی عمیقاً درک می کنیم که می بینیم هیچکس تاکنون به قراردادن صندوق های رأی گیری در مساجد اعتراض نکرده است! مسجد محل سجده و عبادت و بندگی و بردگی و محل اعتراف به بی حقوقی و بی ارادگی و بی اختیاری انسان بر سرنوشت و روزگار و زندگی خود است. قراردادن صندوق های رأی گیری در مساجد بطور نمادین به معنی تمسخر و دهن کجی به حق انتخاب ملت و ساختن مضحکه ای از امر انتخابات است. انتخابات موضوعی سکولار و عرفی و انسانیست و هیچ ربطی به خدا و آسمان و ملائکه و پیغمبر و امام و هیچ امر مهمل و موهومی ندارد.

نهاد انتخابات که خشت اول دموکراسی برآن گذاشته می شود، درجمهوری اسلامی از ابتدا نهادی میان تهی و بی مغز و نوعی عوام فریبی و ظاهرسازی و دروغی بزرگ بوده است. اصل دوم قانون اساسی جمهوری اسلامی حق قانون گذاری را از آن خداوند می شناسد و درهمان آغاز انسان و ارادۀ او را از حاکمیت برسرنوشت خود و جستجوی راه نیکبختی کنار می گذارد و ساقط می کند. این قانون نظام معیشت و نظام تأمین امنیت و تنظیم روابط اجتماعی را نه براساس قرارداداجتماعی و رضایت مردم، بلکه ناشی از شریعت اسلام و احکام از پیش اندیشیده شده و منسوب به عالم غیب و ماوراء و موهوم می داند. گذشته از این، با سازوکارهایی نظیر شورای نگهبان و نظارت استصوابی، اساساً همۀ راههای انتخاب و اِعمال ارادۀ ملت ایران مسدود و اختیارات و حقوق مردم در این عرصه، در یک دایره و چرخش دائمی، به تمامی به ولی فقیه و رهبر رژیم اسلامی واگذارشده است. زمانی که خمینی می گفت اگر سی میلیون بگویند آری من می گویم نه، درحقیقت دامنۀ اراده و اختیار انسان بر سرنوشت خود را از دیدگاه اسلام به روشنی بیان می کرد. مردم درانتخابات های جمهوری اسلامی، آلت فعل و بازیچه و وسیلۀ نمایش مسخره ای بیش نیستند.

ژرفای این نمایش و دلقک بازی و لودگی را برای نمونه در روزهای نزدیک به انتخابات می بینیم. وقتی که نامزدهای دغلکار تعدادی زنکه های پاره پورۀ اجاره ای و کرایه ای آرایش کرده با موهای پریشان را دور خود جمع می کنند و با نمایش آنها، مردم محروم از آزادی و سرخورده و سرکوب شده بوسیلۀ زن ستیزی و حجاب اسلامی را فریب می دهند. یا صبح روز انتخابات تعدادی از زنان بازیگر سریال های مبتذل تلویزیون را از فاحشه خانۀ صدا و سیما بیرون می کشند و در مقابل دوربین ها قرار می دهند تا با نمایش انگشت جوهری شدۀ خود مردم را به شرکت در انتخابات تشویق کنند.( این هنرها را اولین بار روباه مکاری بنام اکبر رفسنجانی رواج داد.)

در کل می توان چنین نتیجه گرفت که انتخابات در جمهوری اسلامی امری بیهوده و پوچ و بی اثری است که فقط و فقط توهّم دموکراسی و توهّم آزادی ایجاد می کند، ولی موجب هیچ تغییر و تحول اساسی در زندگی مردم نخواهد بود. چنانکه طی حدود چهار دهه اجرای نمایش انتخابات در جمهوری اسلامی، کمترین مطالبات جامعه و کوچکترین خواستۀ بخش بزرگی از مردم ایران از طریق حضور و شرکت در انتخابات های متعدد هرگز پاسخ شایسته ای نگرفته است. تبعیض های ناروا همچنان برقرار است؛ اقلیت ها و قومیت ها سرکوب می شوند؛ آزادی مذهب و عقیده وجود ندارد؛ روزنامه نگاران و وب نگاران در زندانند؛ همچنان با حجاب اجباری زنان را و جامعه را تحقیر می کنند؛ و بسیاری اهانت ها و ستمکاری ها و ناروایی های دیگر.
لااقل امروز بعد از چهل سال تجربۀ شرکت در انتخابات های متعدد جمهوری اسلامی، باید دانسته باشیم که تنها صندوق های رأی گیری که می تواند سرنوشت ملت ایران را دگرگون کند، فقط و فقط صندوق هایی است که می توانیم با گفتن «نه» به جمهوری اسلامی، این حکومت الهی و قرآنی و ضدبشر را محترمانه سرنگون ساخته و دست دراز اسلام و آخوند را برای همیشه از زندگی خود و فرزندانمان کوتاه کنیم.
---------------------------------------------------------------------------------------------------
سیامک مهر (پورشجری)
siamakmehr1960@gmail.com

۱۳۹۶ فروردین ۲۴, پنجشنبه

وقاحت نبوی

سخنگوی وزارت امور خارجه ایران با انتقاد از تمدید تحریم حقوق بشری مقام‌های جمهوری اسلامی توسط اتحادیه اروپا، گفته که «متاسفانه اتحادیه اروپا نشان داده است که درک درست و واقع بینانه‌ای از وضعیت حقوق بشر در جمهوری اسلامی ایران را ندارد».
بهرام قاسمی روز چهارشنبه ۲۳ فروردین با متهم کردن اتحادیه اروپا به «برخورد سیاسی» افزوده که «جمهوری اسلامی ایران فارغ از این قبیل وارونه نمایی‌ها و جوسازی‌ها به مسیر خود در حفظ و ارتقاء حقوق شهروندان خود بر اساس اصول مترقی اسلامی و قانون اساسی ادامه خواهد داد». پایان خبر

باید یادآور شد که پیغمبر اسلام نیز زمانی که فرمان می داد دست و پای انسان ها را ببرند ( مائده ۳۳ و ۳۸) یا انسانی را تازیانه بزنند (نور ۲) و یا هر حکم جنایتبار دیگری، اگر کسی اعتراض می کرد بلافاصله جواب می داد که:"... کفّار کر و گنگ و کورند و درک نمی‌کنند." (بقره ۱۷۱) 
یادم است سال ۸۹ در بازداشتگاه وزارت اطلااعات واقع در زندان رجایی شهر موسوم به بند ۸ سپاه، چهارنفر که خود را «تیم کارشناسی» می نامیدند ریخته بودند سر من و از چپ و راست می زدند توی سر و صورتم که چرا من در وبلاگم از اسلام انتقاد کرده ام که حکم به بریدن دست و پای انسان ها داده است. می گفتند تو درک نمی کنی که این دستور تا چه اندازه برای سلامتی جامعه ضروریست. البته درستی این منطق و استدلال را به روش یاد شده همانجا به اثبات رساندند! 
امروزهم اگر دست دراز اسلام قدرت یابد و به اروپایی ها، به خانم موگرینی، به فرانسوا اولاند، به خانم مرکل و امثالهم چنگ بیاندازد، معنی و منطق «اصول مترقی اسلامی و قانون اساسی» جمهوری اسلامی را با کتک و سیلی و مشت و لقد و بوسیلۀ شلاق و شوکر و باتوم برقی برای آنان کاملاً قابل درک می سازد.
از دیدگاه مقامات ایرانی لابد اتحادیۀ اروپا هنگامی«درک درست و واقع بینانه‌ای از وضعیت حقوق بشر در جمهوری اسلامی ایران» پیدا می کند که در شهرهای رم و لندن و پاریس و بروکسل و آمستردام... زندان ها پر از روزنامه نگار و فعال مدنی و فعال سیاسی باشد؛ دور هر میدانی جرثقیلی انسانی را از طناب آویزان کرده باشد؛ سر هر کوچه ای یک نفر را خوابانده و شلاق بزنند؛ توی هر زمین افتاده ای چاله ای حفر کرده و زنی را سنگسار کنند؛ گیوتین آهنبر نصب کنند در هواخوری زندان و دست و پای سارقی را ببرند و از این قبیل وحشی گری ها. 
سخنگوی وزارت خارجه بی شرمی را زمانی به نهایت می رساند که می گوید این مسیر را برای«حفظ و ارتقاء حقوق شهروندان» ادامه خواهند داد.

وقاحت آخوندها و آیت الله ها و علما و فقها و سایر کفتارهای اسلام، بدون شک از جنس کلام الله و آیه های قرآنی است و از ماده ای اهریمنی و غیرانسانی و غیرزمینی ساخته شده، به طوری که نه تنها مردم ایران که هم از درون جامعه و هم از درون وجود خود گرفتار و بیچارۀ اسلام و قرآنند، بلکه حتا روشنفکران و اندیشمندان و دولت مردان و مسئولان سیاسی غربی نیز پس از حدود چهل سال سلطۀ حکومت اسلامی در ایران، هنوز نتوانسته اند به ماهیت واقعی آن پی ببرند و در برابر این بی شرمی موضعی روشن داشته باشند و مقابله ای آشکار و مؤثری را سامان دهند. این بیانیه های بدون پشتوانۀ اجرایی که ارگان ها و سازمان های مدافع حقوق بشر صادر می کنند و تحریم های بی خاصیت و رفتار کجدار و مریز و کاسبکارانۀ دولت های اروپایی قادر نخواهد بود که حتا یک گام جمهوری اسلامی را از اعمال ضدبشری خود به عقب براند. واقعیت این است که اروپایی ها نه فقط به گونه ای جدی و با صداقت مردم ایران را در مبارزه خود با رژیم اسلامی یاری نمی کنند، بلکه از پیشروی خزندۀ قرآن و اسلام به زندگی خود نیز غافلند.
مردم جوامع آزاد اروپا و آمریکا نتیجۀ مماشات با اسلام و حکومت اسلامی را مانند طعم غذایی که فردی جذامی می پزد، سالها سال بعد خواهند چشید.
---------------------------------------------------------------------------------------------------
سیامک مهر (پورشجری)
siamakmehr1960@gmail.com

۱۳۹۶ فروردین ۱۸, جمعه

رویاهای رسولانه

18+

در قرآن و در روایت های اسلامی تا آنجا که این قلم می داند، دستکم دو مورد هست که جبرئیل بطور مستقیم و آشکارا واسطۀ جماع بوده و کار و فعل دیگران را به گردن گرفته است. یک مورد زمانی است که جبرئیل بر مریم مادرعیسی فرود می آید:
پس روح خود را به سوى او فرستاديم تا به [شكل] بشرى خوش‏ اندام بر او نمايان شد. (سورۀ مریم آیه ۱۷)

البته امروزه کسی نیست که نداند مریم را ذکریا آبستن کرد. 
در این باره آورده اند:"هنگامی که مریم به سن بلوغ رسید او را به نزد ذکریا در بیت المقدس بردند تا در آنجا به عبادت پروردگار مشغول باشد. ذکریا حجره ای در آنجا به او اختصاص داد تا وی بتواند با فراق بال و خاطری آسوده به راز و نیاز مشغول باشد. زکریا گه گاه به حجره وی سرکشی  می کرد و نیازهای او را برآورده می ساخت."

این داستان وقتی هیجان انگیز می شود که بدانیم ظاهراً در آن روزگار مریم خیلی خاطرخواه داشته، بطوری که تعداد زیادی توی صف ایستاده بودند که ترتیبش را بدهند:
"البته افراد دیگری غیر از حضرت زکریا(ع) هم داوطلب نگهداری از حضرت مریم بودند و می‌خواستند این افتخار را نصیب خود کنند. از این‌رو برای انتخاب شدن شخص نگهداری‌کننده، از طریق قرعه کشی و با استفاده از قلم‌هایشان، قرعه به نام حضرت زکریا زده شد." 
خلاصه اینکه: "مریم در حجرۀ خویش همچنان به پرستش پروردگار مشغول بود تا اینکه روزی جبرئیل بر او نازل گردید. مریم نخست از حضور او سخت بیمناک شد، امّا جبرئیل خود را به او معرفی نمود و به او گفت هراسی به دل راه مده که من جبرئیل فرستادۀ خداوند هستم و آمده ام تا پیامی را از جانب او به تو برسانم. بزودی به قدرت خداوند تو فرزندی را به دنیا خواهی آورد که مقدر است تا در جهان و جهانیان تغییرات فراوانی صورت دهد. مریم گفت چگونه ممکن است که از من فرزندی بدنیا آید در حالی که هیچ مردی مرا لمس نکرده است. جبرئیل گفت این خواست خداست. و خدا قادر به انجام هر کاری می باشد. پس از رفتن جبرئیل مریم احساس کرد که تغییراتی در وی به وجود آمده است و علائم بار داری در او ظهور نمود!" 
همچنین گفته اند: "مریم در خود مسجد منزل کرده بود، و هر وقت حیض می شد از آنجا بیرون شده به خانه زکریا می رفت و چون پاک می شد دوباره به مسجد بر می گشت. تا آنکه روزی که پرده ای دور خود کشیده بود تا غسل کند، ناگهان جبرئیل به صورت مردی جوان و امرد و زیباروی بر او درآمد. مریم به خدا پناه برد." 

شاید نتوان بطور دقیق گفت که نقش جبرئیل در اینجور قضایا چیست؛ آیا بُزبلاگردان است، عوامفریبی و پوششی مقدس برای کارهای کثیف است، نوعی پااندازی الهی است؟ هر چه هست تعبیر «واسطۀ جماع» برای فرشتۀ خدا در اینگونه موارد مناسب به نظر می رسد.

جبرئیل در قالب زیباترین مرد عرب

اما مورد جالبی که بهانه و موضوع اصلی این یادداشت است، زمانی است که جبرئیل به شکل دَحیه کلبی که "در حسن و زیبارویی ضرب المثل بود" ظاهر می شود و با رسول الله نَرد عشق می بازد. 
دربارۀ وی گفته اند:"دحیه بن خلیفه الکلبی از اصحاب مشهور پیامبراکرم و از زیباترین مردان زمان خود بود و جبرئیل گاه به صورت او بر پیامبرخدا نازل می‌شد. 
چنان که ابن بابویه-علیه الرحمة- از امام صادق علیه السلام به سند معتبر روایت کرده است که روزی ابوذر بر پیغمبر گذشت، جبرئیل به صورت دحیه کلبی در خدمت آن حضرت به خلوت نشسته و سخنی در میان داشت. ابوذر بگذشت. 
جبرئیل گفت:"یا رسول الله! ابوذر بر ما گذشت و سلام نکرد. اگر سلام می‌کرد ما او را جواب سلام می‌گفتیم." 
چون جبرئیل برفت ابوذر بیامد. 
حضرت فرمود:"ای ابوذر چرا بر ما سلام نکردی؟"
ابوذر گفت:"چنین یافتم که دحیه کلبی در حضورت بود و برای امری او را به خلوت طلبیده‌ای. نخواستم کلام شما را قطع کنم."
حضرت فرمود:"جبرئیل بود."!

خیلی واضح است که ابوذر بی خبر و سرزده می رسد و زمانی که می بیند پیغمبر با دحیه کلبی به بوس و کنار نشسته، روی بر می گرداند و بی درنگ محل را ترک می کند. انگار نه انگار که چیزی دیده است.
روایتی نیز با همین مضمون هست که در کتاب غایة المرام سید هاشم بحرانی آمده است و ترجمه آن به شرح زیر است:
از ابن‌عباس نقل است: رسول‌الله در خانه‌اش بود، صبح علی بن ابی طالب بر او وارد شد و دوست داشت کسی بر او پیشی نگیرد. پس داخل شد در حالی که نبی در صحن خانه بود به طوری که سرش در دامن دحیه خلیفه کلبی بود. 
پس علی گفت:"سلام بر تو، رسول‌الله چگونه صبح کرد؟" 
دحیه گفت:"به نیکی"!

درضمن از قبل می دانیم که رسول الله اینکاره هم بوده و در زمانی که خودعلی نوجوان بوده و در کنار وی می خوابیده، محمد بدن خودش را به او می مالیده است. علی در نهج البلاغه به این امر اعتراف می کند.
اما برگردیم به اصل موضوع: 
درست است که ابوذر مؤمنِ خل و چلی بود که تمام خرافات و مهملات پوچی که محمد به هم می بافت، مثل وحی و غیب و قیامت و بهشت و جهنم و ملائک و هزار لاطائل دیگر را واقعاً باور کرده بود؛ به طوری که ممکن بود مانند مؤمنانی که از فرط ایمان بینایی خود را از دست داده اند به چشمان خود و آنچه در روز روشن می دید باور نداشته باشد، حتا این امکان هست که بدلیل همین ایمان کور توهّم بزند و واقعاً در قامت دحیه کلبی چیز موهومی بنام جبرئیل را ببیند؛ اما محمد دیگر شورش را درآورده و ابوذر را واقعاً خر فرض کرده که برای رفع و رجوع گندکاری خود می گوید دحیه کلبی جبرئیل بود! این کار توهین به شعور ابوذر است که با فروتنی و بزرگواری سریعاً محل را ترک می کند و هرگز هم به روی خود نمی آورد که چه دیده است.
در هر صورت تصور صحنۀ هیجان انگیزی که ابوذر شاهدش بوده، امروز برای ما چندان دشوار نیست. چیزی باید بوده باشد شبیه صحنه های پورنو و سکس همجنس گراها در مجلات و ویدئوها و سایت های این افراد. 
با اندکی تخیل می توان آنچه را که ابوذر دیده اینگونه توصیف و تصویر کرد:
رسول الله در حال بوسیدن... رسول الله در حال لیسیدن... رسول الله در حال خوردن... رسوال الله روی دحیه کلبی... رسول الله زیر دحیه کلبی... 
لحاف پر قو، چه به زیر، چه به رو!
---------------------------------------------------------------------------------------------------
سیامک مهر (پورشجری)
siamakmehr1960@gmail.com